در دنیا، دانشمندان بزرگی بودهاند که کارهای بزرگی هم کردهاند، اما شاید هیچکدام از کارهای آنان قابل مقایسه با اختراعات عجیب و غریب پروفسور برانشتام نباشد. این پروفسور با آن شلوار معمولی و کت سادهای که به جای دکمه، سنجاق قفلی داشت، با سر بزرگِ تاس که مثل آینه برق میزد و عینکهای متعددش، بسیار باهوش، اما کمی کمحافظه بود و معمولاً در هر اختراعی نکتهی کوچکی را فراموش میکرد و به این دلیل، هربار اختراعش چیز دیگری از آب درمیآمد و ماجرایی تازه میآفرید. این کتاب، ترجمهی یکی از مجموعهی کتابهای شاد و خواندنی «نورمن هانتر» ـ نویسنده انگلیسی ـ است که همواره مورد علاقهی کودکان و نوجوانان سراسر جهان بوده است.
این کتاب تلفیقی از ادبیات کهن، نمایشنامه و شعر و بازی است.
«تیستو» شخصیت عجیبی داشت؛ نمیتوانست بپذیرد که آدم بزرگها با عقاید و افکار از پیش ساخته شدهشان، دنیا را به او معرفی کنند. چرا که آنها معمولاً از پشت عینک «عادت» به همه چیز نگاه میکنند. او همواره تعجب میکرد از اینکه وقتی میشود با آزادی زندگی را بهتر گذراند تا با گرفتاری، با عدالت بهتر و انسانیتر زندگی کرد تا با استبداد، وقتی زندگی و همه چیز با صلح بهتر است تا با جنگ و به